• دانشنامه پیشگام
    Encyclopedia of pishgam

    Leadership
    6) رهبری

    رهبري به دليل نقشي كه در اثربخشي فردي و گروهي ايفا مي كند عنوان بسيار مشهوري در حوزة مدیریت و مبحث رفتار سازماني است. رهبري عبارت است از عمل تأثيرگذاري بر افراد به طوري كه از روي ميل و علاقه براي هدف هاي گروهي تلاش كنند.
    رهبران براي ترغيب مشاركت داوطلبانه كاركنان، هرگونه اختيار و قدرتي را كه دارند با ويژگي هاي شخصي خود و مهارت هاي اجتماعي، تكميل مي كنند.
    ■ تمايز مديريت و رهبري: مديريت و رهبري بعضاً دو مفهوم مترادف تصور مي شوند، حال آن كه رهبري نسبت به مديريت مفهوم وسيع تري دارد. رهبري زماني صورت مي گيرد كه فردي به هر دليل مي كوشد بر رفتار فرد يا گروهي اثر بگذارد. اين امر مي تواند براي نيل به اهداف خود فرد يا ديگران بوده و با اهداف سازمان نيز سازگار يا ناسازگار باشد.  رهبران به طرق ابتكاري و القايي با كاركنان مرتبط مي شوند اما مديران با افراد از طريق نقشي كه در توالي رخدادها يا فراگرد تصميم گيري ايفا مي كنند مرتبط مي شوند.
    یک مدیر جامع و موفق، قاعدتاً دارای مهارت رهبری نیز می باشد، بدین معنی که از مهارت های لازم برای ایجاد انگیزش در افراد و انجام راغبانه کار توسط آنها برخوردار است.
    ■ رهبران مثبت و رهبران منفي: شيوه هايي كه رهبران با توجه به افراد براي انگيزش اعمال مي كنند متفاوت است. اگر مدیر، بيشتر بر روي اعطاي پاداش هاي مادي و معنوي تأكيد کند، شيوه رهبري اش مثبت است. تعليم و تربيت بهتر، دادن استقلال بيشتر و ساير عواملی كه موجب رضايت كاركنان مي شود به رهبري مثبت بستگي دارد اما چنانچه تأكيد بر روي تنبيه، تهديد و ارعاب باشد، سبك رهبري منفي است. رویکرد منفی، شاید عملكرد قابل قبولي را در بسياري از وضعيت ها تأمين كند ولی هزينه هاي انساني بالايي در بردارد. رهبران منفي، روش سلطه جويي و تفوق بر كاركنان را اعمال مي كنند. آنان براي وادار كردن كاركنان به كار، از حربه هايي مانند توبيخ، بركناري از خدمت، كسر حقوق و اخراج از خدمت استفاده مي كنند؛ آنها در واقع رياست مي كنند نه رهبري. با این حساب هر مدیری رئیس است ولی معلوم نیست رهبر نیز باشد.
    ■ قدرت مدیریت و منابع آن: قدرت، توانايي بكارگيري ديگران در انجام برنامه‌ها و وظايف سازماني است. به عبارت ديگر قدرت، توانايي فرمان دادن و بكارگيري ديگران است براي آنچه كه مي‌خواهيم. منابع قدرت عبارتند از:
    ـ قدرت قانوني يا پست و مقام: ناشی از اختياراتي است كه به واسطه پست رسمي، فرد واجد آن می شود.
    ـ قدرت تخصصی: عبارت است از نفوذ در ديگران از طريق مهارت هاي فنی  تخصصي، دانش و استعداد.
    ـ قدرت مرجعيت: قدرت نفوذ در ديگران به واسطه داشتن اعتبار، جایگاه خاص و مشروعيت در نزد آنها.
    ـ قدرت پاداش یا اجبار: توانايي فرد جهت نفوذ در ديگران از طريق پاداش و عوامل مشوق و یا نفوذ در ديگران از طريق تنبيه.
    بسياري از مردم نفوذ و جاذبه را پدیده ای مرموز مي‌دانند، و تصور مي‌كنند كه داشتن قدرت نفوذ در دیگران و جاذبه (كاريزما) امری مادرزادي است اما اين پندار، کاملاً خطاست و نفوذ (به معنی اثرگذاری همدلانه بر دیگران) و جاذبه (به معنی توانايي كشيدن و همراه کردن دیگران با خويش)، مثل سایر ويژگي‌هاي شخصيتي، اکتسابی و پروردش دادني است.
    ■ ویژگی های یک رهبر شایسته: عشق و احترام به دیگران؛ تاکید بر توانایی ها و نقاط قوت اشخاص؛ اميدوار کردن افراد؛ خير رساندن به دیگران؛ تاثيرگذاری خوب در برخورد اول؛ پدیدآوردن میل به کار در اشخاص؛ انتقاد به طور خصوصی؛ نشان دادن علاقه مندی خود به کار زیردستان؛ میل باطنی خود را به صورت پیشنهاد عرضه کردن؛ دادن دستور منطقی و قابل دفاع؛ دخالت نظریه های دیگران در طرح  ها؛ پایداری در کردار و رفتار؛ نشان دادن اعتماد به زیردستان؛ با شهامت و صداقت به اشتباه خود اقرار کردن؛ و پرهیز از غرور، عدم اعتماد به نفس (خود  کوچک بینی)، دمدمي، وسواس و بدگماني.

     

    شنبه 01 فروردین 1394 :::: نظرات (0)